هــرزه می نامی
دخــتری را
که تـار مـويی بيـرون روسـری دارد
يا سـيگاری به دست
يا دست عاشقی... در دست
... ولی مـن
هـرزه تـو را می خوانم
کـه هـر سخن بی اساسی
با ذهـن ات همـبسـتر می شود
و افکــاری اين چنين
حـرام زاده
در دامـنـت می پـرورانـد
نظرات شما عزیزان:
ارسال در تاريخ جمعه 26 اسفند 1390برچسب:هرزه, توسط mojtaba