به دستانم نگاه میکنم! خالی و خسته!
چهقدر کتاب ورق زدهام!
چهقدر نوشتهام! چهقدر فکر کردهام!
پندارم این بود که ما هنوز به زندگی نرسیدهایم
و برای رسیدن به آن زندگیِ موعود ذهنیاَم،
من و تو و مامان و لیلا و مینا،
سوار بر سورتمهی زمان به پیش میرفتیم
و کسی نبود که به ما بگوید:
هِی! عمو!
زندگی همین است!
حسین پناهی
نظرات شما عزیزان:
ارسال در تاريخ چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:حسین پناهی, توسط mojtaba